آسيابان روستاي ما موهايش را در آسياب سفيد نكرده است.

 

 در روستاي زرقان براي آرد کردن گندم هنگام نياز، گندم را پاك مي کنند به اين ترتيب که زناني ماهر با غربال، گندم را کم کم تميز و شن گيري مي کنند و دوباره آن را روي پارچه اي  بزرگ مي ريزند و چند نفري هم محض احتياط اين گندم را وارسي و کلوخ ريزه و شن و خاشاک آن را جمع مي کردند و سپس گندم آماده را در کيسه هاي بزرگ به نام جوال مي ريزند تا توسط مرد خانه به آسياب منتقل شود.

آرد كردن گندم در زمان قديم زحمت زيادي داشت اهالي بايد گندم خود را به وسيله خراس (نوعي آسياب كوچك  دستي) ارد مي كردند  ، كم كم دو سه نفر از اهالي آسياب هاي آبي را در رودخانه سر آسيا راه انداختند و تا مدت ها مردم گندمشان را با آسياب هاي آبي آرد مي كردند ،همان طور که گفته شد اين آسياب ها به طور معمول با آب کار مي کرد که به وسيله کانالي آب از بيرون هدايت و وارد استوانه اي چاه مانند مي شد که از پايين منفذي تنگ براي خروج با شدت آب و برخورد به پره هاي زيرسنگ ها و به حرکت درآوردن آن داشت. ، امروز هنوز آثاري از آن آسياب ها وجود دارد ، گذشت تا آنكه روحانيت زرقان براي اولين بار آسياب ديزلي را در زرقان  تأسيس كردند (حاج حسن آقا و ...)  و كم كم آسياب هاي ديزلي رواج يافت و رمضان ملك ، محمد تقي نيازي مقدم و محمد تقي علي اصغر نيز آسياب ديزلي راه اندازي كردند ، به هرحال مردم زرقان گندمشان را راحت تر آرد مي كردند .

آسياب رمضان ملك در حال حاضر تنها بازمانده از نسل آن آسياب ديزلي زرقان است ، سال 1356 بود كه رمضان ملك آسياب خود را راه انداخت . از آن سالها مشكلات تأمين لوازم يدكي و سوخت ، تعميرات  و زندگي در گرد و غبار آسياب باعث نشده تا گندم اهالي بر روي زمين بماند تا وقتي مشتريان براي بردن آرد خود بيايند با دست پر برگردند، اما  زماني که افراد با بار آرد از آسياب خارج مي شوند مي گويند  «ما که از آسياب خارج شديم ما را به سنگ يک من و نيم من کاري نيست» يعني آسيابان خداحافظ که رفتيم و تو و آسيابت را به خدا مي سپاريم.

همه اين مشكلات از ديد مهربان پير آسيابان ما ناچيز است اما هنوز هستند افرادي كه سالها پشتكار انسانهاي شريف را فراموش كرده اند و فقط صداي پق پق آسيا بهانه خواب صبحگاهي خود مي كنند ، تا هر جوري كه شده چرخ اين آسياب را از چرخيدن بيندازند، درست يادمه وقتي كه در دوران دبستان صبح مي خواستم به مدرسه بروم اين صداي آسياب رمضان ملك بود آواز خانه تا مدرسه را براي من مي سرود و من نيز به تقليد صداي آسياب را زمزمه مي كردم.

 

((مرد بايد که در کشاکش دهر سنگ زيرين آسياب باشد))

 

خسته نباشي آسيابان

 

 


Zarghan20

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده: مهدی زرقانی - زرقان 20 ׀ تاریخ: پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , zarghan20.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com